من سائل دست تو میمانم اباالفضل

هر روز و شب ذکر تو میخونم اباالفضل

من غیر دستان قلم گردیده تو

حلال مشکلها نمیدانم اباالفضل

درپیش زینب بارها با تو حسین گفت

ای ایت الکرسی قران اباالفضل

زینب به چشمان سیاهت خیره می شد

میگفت ای خورشید تابانم اباالفضل

ای قد و بالای تو را قربان عزیزم

داغت نبینم سرو بستانم اباالفضل

از عشق تو زینب سری شوریده دارد

بر روی ماهت شمس زهرا دیده تو

دیوانه ام کرده غمت اقا اباالفضل

ان موی خم اندر خمت اقا اباالفضل

باب الحسین دلهای ما را کن حسینی

بر سائلت کن مرحمت اقا اباالفضل

موسی کلیم الله مجنون گشته دارد

تکیه به چوب پرچمت اقا اباالفضل

عیسی نهاده سر به دیوار حریمت

تا زنده گردد از دمت اقا اباالفضل

عالم زهم میپاشدو در هم بریزد

با یک صدای محکم اقا اباالفضل

ای سینه اها روشن زعشق اتشینت

زینب گرفتار صدای دلنشینت

بر نعره تکبیر تو الله و اکبر

بر ضرب شمشیر تو الله و اکبر

عکس خدا قاب است در چشم ملیحت

بر چشم خورده تیر تو الله و اکبر

ای تک سوار عرصه میدان چو حیدر

بر عرش چون شیر تو الله و اکبر

 نقش جمالت را به لوح دلم کشیدم

بر هیبت تصویر تو الله و اکبر

کشور گشای ملک دلهای حسینی

بر عشق عالم گیر تو الله و اکبر

تا که خدا هست و خدائی می نماید

دستان تو مشکل گشایی می نمای