همیشه از حرمت، بوی سیب می آید
صدای بال ملائک، عجیب می آید!

سلام! ضامن آهو، دل شکسته من

به پای بوس نگاهت، غریب می آید

نگاه زخمیِ تو، تا بقیع بارانی است
مگر ز سمت مدینه، طبیب می آید؟!..

به پای در دلت، ای غریبه تنها

علی(ع) ز سمت نجف، عنقریب می آید

طلای گنبد تو، وعده گاه کفترهاست.
کبوتر دل من، بی شکیب می آید



برات گشته به قلبم مُراد خواهی داد
چرا که ناله «امّن یُجیب» می آید

 


 

برای رزق تمامِ کبوتران شهر
حیاط خانة آقا همیشه گندم داشت

هر آنکه جرعه ای از جام معرفت نوشید
سری به خاک قدوم امام هشتم داشت

و هر فرشته برای تبرک بالش
به خاک راه امامِ رضا تیمم داشت

برای ما به جز این آستان پناهی نیست
از آسمانِ حرم تا بهشت راهی نیست

*
تویی که این همه دارالشفایِ دل داری
نرفته از حرمت نا امید بیماری

دوباره نغمة نقّاره خانه می آید
شفا گرفته کسی با تفضّلت ! آری

کجاست گوش دلی تا که بشنود هر روز
از این ترنم نقاره بانگ بیداری

دو بال پر زدنت را قنوت اشکت کن
ببین برای پریدن عجب سبکباری

دوباره پنجره فولاد و إذن کرب و بلا
میان صحن حرم شد چه گریه بازاری

دوباره روضه گرفتند زائران اینجا
بیاد مشک عطش نوش و خشک سرداری

رهاست در نفس این حرم شمیم یاس
به یاد علقمه و قبر حضرت عباس

زبانحال امام حسن ع با زینب کبری س در هنگام احتضار

 

 

مادرم بین در و دیوار بود

سینه اش را رد یک مسمار بود

کوچه ای تنگ و دلی بسیار سنگ

بین کوچه مادرم بی یار بود

گو چه شد بر مادر پاکم که در

سن هجده سالگی بیمار بود

مرد بد سیلی به رویش می نواخت

مرد بد انقدر لاکردار بود

سیلی اش انقدر محکم بود که

مادرم شبها دگر بیدار بود

پشت درب سوخته یک شاپرک

بال های شاپرک در نار بود

نام آن نامرد را پیشم مبر

مادرم از نام او بی زار بود

 

همه ذرات وجودم به فدای حرمت

بوی عشق است شها عطر هوای حرمت

گِلِ من خورده به داغت، شده دل یا مولا

صد چو این دل شده ای یار گدای حرمت

 

عیسی از روح تو شد روح خدا یا مولا

صد چو عیسی شده مبعوث ز پای حرمت

دلم از روز ازل مست می و جام رضاست

به دلم کرده کرامات ، خدای حرمت

به حرم آمدم و با دل خود دیدم که

مرده ای زنده شده زیر لوای حرمت

صحن آزادی و جمهوری و جنت هایت

من در این شعر بگویم ز کجای حرمت؟

خوانده ام ادعیه در صحن گوهر شاد حرم

مست و مدهوش شدم من ز دعای حرمت

چه صفا داد مرا پنجره فولاد حرم

عاقبت من چه بگویم ز صفای حرمت

سروده: جعفر ابوالفتحی

التماس دعا

هر چه دارم از دعای امام رضا ست ....

 

 سفره 2 ماه عزا بسته میشه امشب خدا

اما بازه تا قیامت سفره های گریه ما

خدانگهدار سیاهیای ماه ماتم

خدانگهدار ماه صفر ماه محرم

لا یوم کیومک الحسین

زیر سایه هی پرچمت از غم تو سینه زدم

با اجازه فاطمه پای روضه هات اومدم

خدانگهدار پیرن سیاه و شال و علم

خدانگهدار ماه صفر ماه محرم

لا یوم کیومک الحسین

الوداع لباس سیاه الوداع دم و اشک و آه

الوداع بارون غم و گریه های تو قتلگاه

خدانگهدار نوای چاوشی قلبم

خدانگهدار ماه صفر ماه محرم

لا یوم کیومک الحسین

پای روضه های ارباب چه شبایی رو سر میکردیم

تو مصیبتای زینب چشمامون و تر میکردیم

خدانگهدار ای روضه و ای نوحه و دم

خدانگهدار ماه صفر ماه محرم

لا یوم کیومک الحسین


تمام زهر کین در من اثر کرد

هلالی چهره ی قرص قمر کرد

و دشمن با همین زهر ستمگر

تو گویی خنجری در این جگر کرد

و مادر آمد و با سوز تعریف

برایم قصه ی درد کمر کرد

دلم با مادر قامت کمانم

به سمت کوچه ی تنگی سفر کرد

و دیدم مادرم در بین کوچه

به روی مرد بد سینه سپر کرد

مکن تعریف مادر قصه خویش

که قلبم پر غمم را در شرر کرد

و مجنون آمد، از یک راه دوری

به پیش چشم لیلا دیده تر کرد

پس از مرگم، محمد پور بنده

به سوز و داغ و غم شب را به سر کرد

از این عالم شدم خسته که این زهر

تمام خستگی ام را بدر کرد

امام رضا

 

 

یا طبیب ابن الطبیب یا حبیب ابن الحبیب

یا علی موسی الرضا یا غریب ابن الغریب

امام رضا لیلا و عالم همه مجنونه

هر کی بهشتی میشه به این آقا مدیونه

مهمونه کل اهل بیتن این عاشقا با چشمای تر

فاطمه داده اختیارو به پسر موسی بن جعفر

یا طبیب ابن الطبیب.......

یه قبله رویایی تو سرزمین توسه

دور ضریحش یوسف تو نوبت دست بوسه

شفا تو خاک زائراشه در بهشت پایینه پاشه

هر چی فرشتس افتخاری کبوتر صحن و سراشه

من گدای خانه زاد دست تو باب المراد

دست خالیمو بگیر یها رضا جان جواد

یا طبیب ابن الطبیب.......

عشق شما پیچیده میون تار و پودم

از وقتی که یادم هست امام رضایی بودم

به قنوتت کافیه تا گره کار شیعه واشه

آقا برام امشب دعا کن دوباره روزیم کربلا شه

راهشون از مشهده کربلا و کاظمین

وعده ما عاشقا صحن عباس و حسین