عرض ارادت
اقا جان ، بس که نالیدم دلم شش گوشه شد
این دل زارم هزاران هزار ریشه شد
اقا جان ، بس که نالیدم دلم شش گوشه شد
این دل زارم هزاران هزار ریشه شد
سکان زمین و آسمان است علی
سلطان همه جهانيان است علي
گلواژه ي منشق از علي اعلاست
سر چشمه ي فيض بي كران است علي
آوازه ي او ز هفت اقليم رسد
مشهور به هفت آسمان است علي
سر سلسله خليل عبادالرحمن
آن بنده ي سر به آستان است علي
برتر ز علي رب جلي خلق نكرد
آقاي همه بهشتيان است علي
از بعد نبي بر همه ي مخلوقات
از جانب دوست ارمغان است علي
اول وصي پيمبر اعظم اوست
بر دين رسول روح و جان است علي
شاگرد محمد امين است ولي
استاد همه پيمبران است علي
دستور تمام انبيا در دستش
حق را شب معراج لسان است علي
هستند امامان مبين رهرو او
يعني كه امير كاروان است علي
همتاي امير عشق تنها زهرا ست
با دخت رسول همزبان است علي
بر هر نبي و ولي ولي الله است
مولاي جميع انس و جان است علي
در نور محبتش پر از جاذبه است
محبوب قلوب شيعيان است علي
بر غيب و شهود حاكم و سلطان است
آگاه ز راز كهكشان است علي
جنت يكي از صنايع دستانش
صنعتگر آفريدگان است علي
ايمان و نماز و اصل اسلام علي است
توحيد و معاد عارفان است علي
مفتاح علوم ايزدي در نزدش
ديباچه ي علم لا مكان است علي
اين است گواه لا مكان بودن او
يك شب به چهل مكان عيان است علي
مولا و امام متقين كيست علي است
حقا كه امير مومنان است علي
سلمان كه سبو از مي منّا نوشيد
او ظرف و در آن قطره چكان است علي
ميثم سر دار از علي مي گويد
با لله مي وصل عاشقان است علي
قنبر كه غلامي علي منصب اوست
او سالك و پير راهدان است علي
در مركز وحي كاتب وحي علي است
بر حامل وحي تر جمان است علي
گنجينه ي مخفي معارف مولاست
آئينه ذات مستعان است علي
تفسير مبين فطره الله علي است
عشقش به دل پير و جوان است علي
آيات مبين مديحه اوصافش
هر سوره و آيه آرمان است علي
قرآن بدون او به قرآن جعلي است
تا ناطق و منطق و بيان است علي
دانيد كه سرّ اسم اعظم در چيست
اكسير به رمز كن مكان است علي
در اولُ الاولين عيان كيست علي است
در آخر الآخرين نهان است علي
احسان قديم و حكم فرماي ازل
مسجود همه فرشتگان است علي
موساي قلندر از علي نيل گشود
بر كشتي نوح پشتوان است علي
عيسا نه به خويش مرده را زنده كند
تجديد حيات مردگان است علي
ميزان و قسيم نار و جنت حيدر
آري به صراط ميزبان است علي
عنوان علي به چهره ها منقوش است
نامش به رخ مواليان است علي
با اين همه مظهر العجائب بشر است !
يا اينكه خداوند جهان است علي
افتاده بيا كه دستگير تو علي است
بر بازوي نا توان توان است علي
بر سائل خود زكات بخشد به ركوع
با قاتل خويش مهربان است علي
نيروي ولايتش محك بر همگان
بر جمع خلايق امتحان است علي
در روز نبرد تك سوار عرب است
در عرصه صبر قهرمان است علي
خيبر شكن و صف شكن و بت شكن است
هنگام مصاف پهلوان است علي
هر ضربه كه مي زند به شيطان رجيم
تضمين بهشت جاودان است علي
لشگر عددي نبود در حرب علي
تشنه به قتال كافران است علي
در معركه چشم فتنه را كور كند
شمشير به فرق دشمنان است علي
با خنده مظلوم علي خشنود است
ويران گر ظلم پيشه گان است علي
با اشك يتيم ديده اش باراني
با قوْتِ فقير شادمان است علي
قانع به نمك و قرص ناني باشد
با اينكه نعيم آب و نان است علي
آن زاهد شب كه شير روزش خوانند
سالار همه دلاوران است علي
آري سه طلاقه كرد دنيايي را
الحق كه امام زاهدان است علي
هر ذائقه با ولاي او شيرين است
عطر گل و طعم زعفران است علي
او را نشناخت جز خدا و احمد
از بس كه لطيف و دلستان است علي
آن مير مهيمني كه ما را در حشر
از دوزخيان نگاهبان است علي
روزي كه كسي به داد امت نرسد
آنكس كه به فكر دوستان است علي
امضاي شفاعت است با مهر علي
در حشر جواز مومنان است علي
آرامش شيعيان عا لم مهدي است
آرامش صاحب الزمان است علي
از عدل علي كه مي توان گفت سخن
جايي كه شهيد هر زمان است علي
هردلي كه دچار ليلا بود
خوشي روزگار ليلا بود
از كرامات عاشقي است اگر
نام مجنون كنار ليلا بود
ميل صحرا نشيني مجنون
بيشتر اعتبار ليلا بود
آنچه دلهاي بي شمار ي داشت
محمل در غبار ليلا بود
بي نياز است از عبادت ما
كعبه اي در حصار ليلا بود
از امر خدا ولايت احيا گرديد
ملعون بود آنكه مي نمايد ترديد
فرمود نبي بر همه مولاست علي
تا كور شود هرآنكه نتواند ديد
اين گفت بزرگ و نامدار است علي
وآن گفت كه مرد كارزار است علي
اما به حقيقت او نه آن است و نه اين
آيينه ي ذات كردگار است علي
عمريست كه دم بدم علي مي گويم
در حال نشاط و غم علي مي گويم
تا حال علي گفتم و انشاء اله
درباقي عمر هم علي مي گويم
مهر تو سرشته حق در آب و گل من
جا كرده چو جان به تن در آب و گل من
از مهر علي و مهر اولاد علي
محصول دو عالم منو حاصل من
از امر خدا ولايت احيا گرديد
ملعون بود آنكه مي نمايد ترديد
فرمود نبي بر همه مولاست علي
تا كور شود هرآنكه نتواند ديد
اين گفت بزرگ و نامدار است علي
وآن گفت كه مرد كارزار است علي
اما به حقيقت او نه آن است و نه اين
آيينه ي ذات كردگار است علي
عمريست كه دم بدم علي مي گويم
در حال نشاط و غم علي مي گويم
تا حال علي گفتم و انشاء اله
درباقي عمر هم علي مي گويم
مهر تو سرشته حق در آب و گل من
جا كرده چو جان به تن در آب و گل من
از مهر علي و مهر اولاد علي
محصول دو عالم منو حاصل من
با تو اي فاطمه جان وقت ملاقات من است
رويت اي يار علي قبله ي حاجات من است
بر لب خوني من زمزمه ي يازهراست
نامت آرام دل و رمز فتوحات من است
وقت تنهايي من ياور و يارم بودي
بر تو اي دخت نبي فخر و مباهات من است
استخوان از گلويم، خار زچشمم بردار
گه نگاه و سخنت اوج مناجات من است
عاقبت شان نزول من و تو شد تاويل
سيلي،آيات تو زخم سر، آيات من است
تو و آن سينه ي مجروح، من و فرق دوتا
آن مدال تو اين طرح موالات من است
من و اين چهره ي خونين تو آن روي كبود
يعني اي ياس علي روي تو مرآت من است
سرو پهلوي شكسته دل و اين ديده ي خون
آن علامات تو اين هم علامات من است
سجده گاه من و تو، هردو به خون آغشتند
چه شبيه همه حالات تو حالات من است
تو به ديدوار و در افتادي و من در محراب
اين هم امضاي قبولي عبادات من است
گربه فرياد علي عشق تو صد جا برسد
برزخي نيست در اينجا كه خرابات من است
ببینید ببینید گلم رنگ ندارد
گر امده میدان سر جنگ ندارد
گلم سرخُ سپید است
از او قطع امید است
علی جانم علی جان
جزء این کودک معصوم دگر یار ندارم
جزء این هدیه کوچک به دادار ندارم
گلم سرخُ سپید است
از او قطع امید است
علی جانم علی جان
بروی دستُ دوشم ببینید فتاده
سرو گردن خود را به دوش من نهاده
گلم سرخُ سپید است
از او قطع امید است
علی جانم علی جان
اگر تیر دریده اگر رنگ به رو نیست
بجز تیر سه پهلو جوابی به گلو نیست
گلم سرخُ سپید است
از او قطع امید است
علی جانم علی جان
منم تاجرو جز او زسرمایه ندارم
که از سوره عشقم جزاین ایه ندارم
گلم سرخُ سپید است
از او قطع امید است
علی جانم علی جان
تویی نور دو دیده علی دیدتو وا کن
تو شادان دل بابا به یک یا ابتا کن
چراغ سحر من علی جان پسر من
علی جانم علی جان
بخون گشته شناور رخت ای گل باغم
غم داغ تو بابا زده شعله به داغم
چراغ سحر من علی جان پسر من
علی جانم علی جان
توئی میوه قلبم تو هستی همه هستم
غم دل به که گویم که رفتی تو زدستم
چراغ سحر من علی جان پسر من
علی جانم علی جان
بُوَد ای که جمالت مه بُورج جلالت
به جان العطش تو زده نقش جلالت
چراغ سحر من علی جان پسر من
علی جانم علی جان
بیا بار دگر تو زجا خیزو اذان گو
حرم منتظر توست تو بنما به حرم رو
چراغ سحر من علی جان پسر من
علی جانم علی جان
اگر کشتند چرا ابت ندادند
تورا زان دور نایابت ندادند
اگر کشتند چرا خاکت نکردند
کفن بر جسم صد چاکت نکردند
اگر جویم گلم در این گلستان
به اب دیدگان میشویم او را
گل من یک نشانی در بدن داشت
یکی پیراهن کهنه به تن داشت
الا مادر به قربان جمالت
رخ چون بدرو ابروی هلالت
شنیدم کام عطشان جان سپردی
گل ام البنن شیرم حلالت
اي مسلمان ديار سلمان
اي محبان تبار سلمان
خوب گر ديده ي خود وا بكنيد
دل سپاريد به كار سلمان
دل و جان بر كف حيدر دادن
بوده خود دار و ندار سلمان
صلواتي كه رود تا به نجف
بنماييد نثار سلمان
صاحب ده درجه ايمان است
فيض منّاست شعار سلمان
آبروي همه ي ما او بود
محرم حضرت زهرا او بود
صاحب اين دل شيدا مهدي است
ولي نعمت عظما مهدي است
در مسيري كه به سوي حق است
مقصد قافله ها تا مهدي است
ذكر اعظم كه مراجع دارند
بهترين وقت سحر يا مهدي است
آخرين ساقي صهباي غدير
پسر حضرت زهرا مهدي است
به خدا عيد غدير هرسال
موقع بيعت ما با مهدي است
دست مردانه به دستش بدهيم
سر به فرمان مطاعش بنهيم
رسیده لاله پرپر باغم به سر امد غم غصه و داغم
امده فاطمه ام به کنارم ستاره بختم شده پیدا
یا علی مولا یا علی مولا
خدایا بار سفر را بستم نوبت من شدو از غم رستم
عازم دیدن فاطمه هستم دیده به راهم محسن بابا
یا علی مولا یا علی مولا
شورشی دارم در دل شیدا رسیده دیگر اخر غمها
میکنم امشب شکر خدا را که نمیبینم قاتل زهرا
یا علی مولا یا علی مولا
کمر او را در بگرفته عبای او دختر بگرفته
سر راهش همسر بگرفته که مرو امشب سوی مصلی
یا علی مولا یا علی مولا
جان شیر خدا امده بر لب میسراید سرودی به تاب و تب
دامن من را مگیرید امشب میروم از همه زخم زبانها
یا علی مولا یا علی مولا
با سری خونینو فرق شکافته با لب خندانو دیده بسته
تیغ عدوبه سرش بنشسته یا علی مولا یا علی مولا
یا علی مولا یا علی مولا
میزند امشب با همه نیرو به سرو صورت حضرت بانو
تیغ عدو تا بین دو ابر روی زمین تن حضرت مولا
یا علی مولا یا علی مولا