زبانحال امام حسن ع با زینب کبری س در هنگام احتضار

مادرم بین در و دیوار بود
سینه اش را رد یک مسمار بود
کوچه ای تنگ و دلی بسیار سنگ
بین کوچه مادرم بی یار بود
گو چه شد بر مادر پاکم که در
سن هجده سالگی بیمار بود
مرد بد سیلی به رویش می نواخت
مرد بد انقدر لاکردار بود
سیلی اش انقدر محکم بود که
مادرم شبها دگر بیدار بود
پشت درب سوخته یک شاپرک
بال های شاپرک در نار بود
نام آن نامرد را پیشم مبر
مادرم از نام او بی زار بود
+ نوشته شده در دوشنبه ۱۳۹۰/۱۱/۰۳ ساعت 20:13 توسط وحید مالکی
|
این وبلاگ را با عشق به اهل بیت راه اندازی کردم که انشاالله دوستان خوششون بیاد . یا علی مدد