غم فراق
این بار غم ز گریه سبکتر نمی شود
این جانگداز حادثه باور نمی شود
غم های عالمی به دل ما اگر رسد
از این غم فراق گرانتر نمی شود
محبوب ما به حضرت الله پر کشید
از این مقام رتبه فراتر نمی شود
از خاطرم نمی رود آن روی نازنین
دیدار دوست گر چه میسر نمی شود
دیگر در این دیار غریبی، حبیب من!
دست گره گشای تو یاور نمی شود
آن گل به دست حادثه پرپرشد و به باغ
دیگر مشام عشق معطّر نمی شود
محبوب ما ز تیغ زبان ها شهید شد
زخمی چنین کشنده و منکر نمی شود
بوجهل از دسیسه پشیمان نگشته است
ترسان ز قهر خالق داور نمی شود
از حد گذشت ظلم بر احرار از چه رو؟
روز جزا و موعد محشر نمی شود
سرخیل عاشقان به وصال خدا رسید
عاشق رها ز امر مقدّر نمی شود
جز یاد او نمانده مرا حاصلی ولی
شمع فسرده خسرو خاور نمی شود
تا روز حشر از غم جانکاه مرگ تو
از اشک، خشک چشم قلندر نمی شود
+ نوشته شده در چهارشنبه ۱۳۸۹/۰۵/۱۳ ساعت 15:27 توسط وحید مالکی
|
این وبلاگ را با عشق به اهل بیت راه اندازی کردم که انشاالله دوستان خوششون بیاد . یا علی مدد