بعد از نبي دنيا به فاطمه وفا نكرد

غربت رسيدو دامن او را رها نكرد

اورا زدند(كجا) به بر چشمان شوهرش

ناله زد زه زربه ها ناله به بر مرتضي نكرد

ذكر لبش به زير لگد يا علي مدد

از عمق سينه عشق علي را جدا نكرد

در راه رهبري قدمش خستگي نداشت

دستش شكستو دست علي را رها نكرد

دستي كه شكسته شد از ان ظربه ها دگر

گندم براي نان علي اسياب نكر

چرا روز اخر گندم اسياب كرد اما وقتي كار تموم شد دسته دستاس خون تازه جاري شد