ای ز خود خالی و از حق پر شده
ای گرفتارت هزاران حر شده
حرّ ما، امروز حرّ ما شدی
قطره بودی غرق در دریا شدی

ما شدی و ما خطابت کرده ایم
ذره بودی آفتابت کرده ایم
خواجة اسری صدایت زد، بیا
مادرم زهرا صدایت زد، بیا
این که گفتم بر تو گرید مادرت
بی سبب آزرد از ما خاطرت
بی جهت از خشم ما رنجیده ای
من دعا کردم، تو نفرین دیده ای
خشم ما بر دوست، عین رأفت است
رحمت است و رحمت است و رحمت است
خشم کردم تا به خود وصلت کنم
در کتاب عشق سرفصلت کنم
از همان اول که برخوردم به تو
با نگاه خویش دل بردم ز تو
دیدم از آغاز پرواز تو را
با شهادت می خرم ناز تو را
در تن پاک تو دیگر خون ماست
این عروجت تا خدا مدیون ماست
جذبة ما جانب یارت کشید
دل ربود و سوی دلدارت کشید
طایر بام شهادت رام توست
جوشن تو جامة احرام توست
عشق را پاینده کردی حر ما
حریت را زنده کردی حر ما
تو دگر حر ریاحی نیستی
حرّ مایی، هیچ دانی کیستی
آب، از سوز درونت می کنیم
قطره ای، دریای خونت می کنیم
ای همه ما چون ز ما شرمنده ای
سربلند و سر به زیر افکنده ای!
گریه کمتر کن به بخت خود بخند
سربلندی، سربلندی، سربلند
در حرم با اشک، آب آورده ای
هدیه از بهر رباب آورده ای
گوش کن تا گریه بی تابت کند
شعله های العطش آبت کند
دوش دور خیمه ها مانند مشک
چشم سقا تا سحر می ریخت اشک
همچو شمع سوخته، گردید آب
اشک خجلت ریخت بر طفل رباب
کودکانم سوختند و سوختند
چشم خود بر دست سقا دوختند
خیمه ها از اشک دریایی شده
چشم زینب ، گرم سقایی شده
هر چه کردی ما قبولت کرده ایم
وقف اولاد رسولت کرده ایم
یاد داری چون سپاهت تشنه بود
آبشان دادیم هنگام ورود
از چه اینان آب بر ما بسته اند
قلب اطفال مرا بشکسته اند
"
میثم" از ما قصة ما را شنفت
از زبان حال ما گفت آن چه گفت

 

 

 

 

من عبد دربار توام مولا حسین حسین جان

حرّ گنه کار توام مولا حسین حسین جان

مـولا بیا دورت بگردم من از گناهم توبه کردم

سیدی العفو سیدی العفو


مـن در مسیر کربـلا ره بر روی تو بستم

مـن قلب اطفال تو را در بین ره شکستم

می‌سوزم از تاب وتب تو شرمنده‌ام از زینب تو

سیدی العفو سیدی العفو

دیشب صدای العطش از خیمه‌ات شنیدم

بالله خجـالت از تـو و از عترتت کشیدم

از گـریۀ اصغـر کبابـم شرمنده از اشک ربابم

سیدی العفو سیدی العفو

شرمنـده از پیغمبـر و از عتـرت رسولم

قسم بـه جـان مـادرت زهرا نما قبولم

هم از کرم عفو خطایی هم اذن می‌دانم عطایی

سیدی العفو سیدی العفو

گفتـی بگریـد مـادرم پیوسته در عزایم

تا مـادرم گریـد، نمـا در راه خود فدایم

این عشق تو گردیده دینم من بعد از این حرّ حسینم

سیدی العفو سیدی العفو

ای نا امیـدان را امیـد از تـو بود امیدم

در مقـدم عبـاس خـود کن از کرم شهیدم

آهـم زدل پیوستـه خیزد تا در رهت خونم بریزد

سیدی العفو سیدی العفو

فانوسهای اشک - غلامرضا سازگار 

 

 

 

منـم حرّ گنه کارت به خون پاک انصارت به عباس علمدارت

گناه آورده‌ام گناه آورده‌ام

قبولم کن قبولم کن قبولم کن



پناهم ده در این صحرا به اشک زینب کبرا به جان مادرت زهرا

به خاک تربتت به اشک غربتت

قبولم کن قبولم کن قبولم کن


اگر راه تو را بستم اگر قلب تو را خستم خجل از زینبت هستم

چرا من زنده‌ام ز تو شرمنده‌ام

قبولم کن قبولم کن قبولم کن


تو باغ لاله من خارم گنه کارم گنه کارم بَدَم اما تو را دارم

مرا با این گناه بخر با یک نگاه

قبولم کن قبولم کن قبولم کن


بگو دور سرت گردم غلام اکبرت گردم فدای اصغرت گردم

صدایم کن حسین فدایم کن حسین

قبولم کن قبولم کن قبولم کن

فدای تاب وتب‌هایت فدای اشک شب‌هایت چرا خشکیده لب‌هایت

به خشکیّ لبت به اشک زینبت

قبولم کن قبولم کن قبولم کن


بود سر بر کف و جانم اگر چه بر تو مهمانم عطا کن اذن میدانم

دعا کن از کرم جدا گردد سرم

قبولم کن قبولم کن قبولم کن

فانوسهای اشک - غلامرضا سازگار 

 

 

 

 

 

 

 

 

حـرّ آزاده‌ام مسـت مینـای عشـق

جان و سر می‌دهم هدیه در پای عشق

عشق من باشد این مرد تنها حسین

یا حسین یا حسین


راه تـو بستـم ای نـور چشم بتول

توبـه کـردم کنـون توبـه‌ام کـن قبول

جان به قربان تو گل زهرا حسین

یا حسین یا حسین

قَسمـت مـی‌دهم جــان آب آوَرت

مـن خجـل هستـم از گریه خواهرت

چشمم از گریه شد عین دریا حسین

یا حسین یا حسین

اذن جنگـم بـده تـا فـدایت شـوم

اولیــن کشتــۀ کربــلایت شــوم

جان چه قابل بود بهر مولا حسین

یا حسین یا حسین

 

 

 

 

 

 

 

یـابن‌زهرا منم حرّ گنه کار تو
شـده در کـربلا دلم گرفتار تو
بر درت بنده‌ام از تو شرمنده‌ام
مولا حسین جان(2)

****
من بـه دشت بلا راه تو بستم حسین
خجل از مادرت فاطمه هستم حسین
دارم این زمزمه پسـر فـاطمه
مولا حسین جان(2)
****
سیدی سیدی عزیـز زهـرا حسین

مظهر رحمت خدا تویی یا حسین
به علی‌اکبرت به علی‌اصغرت
مولا حسین جان(2)

من که پا تا سر از شرم تو آبم حسین

داغ لـب‌هاي تـو کـرده کبـابم حسین
در حرم از عطش اصغرت کرده غش
مولا حسین جان(2)
****
آمـدم تـا دعا کني ز لطف و کرم

کـه کند گریه در عزای من مادرم
حجـت کبریا التمـاس دعـا
مولا حسین جان(2)
****
خارم و آمدم چو گل زهم وا شوم

اذن جنگم بـده کـه حرّ زهرا شوم
جان نثار توام بی‌‌قـرار تـوام
مولا حسین جان(2)
****
کرمت عازم دشت قتـالم کند

تا مگر زینبت دگر حلالم کند
سر به خاکت نهم در رهت جان دهم
مولا حسین جان(2)