امام زمان
قفس ها ناله های زار شد، آیا نمی آیی؟
جگرها شعله های نار شد، آیا نمی آیی؟
پناه مؤمنین! از مؤمنین حالی نمی پرسی؟
امام شیعه! شیعه خوار شد، آیا نمی آیی؟
علی از چاه های کوفه هم گردیده تنها تر
هزاران غصّه با او یار شد، آیا نمی آیی؟
جهان گردیده پر از عمرو عاص و از معاویّه
علی بی مالک و عمّار شد، آیا نمی آیی؟
به جرم شیعه بودن، ای بسا بی پا و دست و سر
هزاران میثم تمّار شد، آیا نمی آیی؟
جهانّ کفر از بابی و از صهیون و وهّابی
فقط با شیعه در پیکار شد، آیا نمی آیی؟
چه سرها که یزیدی ها بریدند از حسینی ها
دوباره کربلا تکرار شد، آیا نمی آیی؟
به شیعه چارده قرن آنچه شد تا دامن محشر
میان آن در و دیوار شد، آیا نمی آیی؟
فزون از برگ های نخل ها و ریگ صحراها
ستم با حیدر کرّار شد، آیا نمی آیی؟
تو می دانی چرا در روز روشن بین آن کوچه
جهان در چشم زهرا تار شد، آیا نمی آیی؟
پس از قتل شه آزاد مردان، عمّه ات زینب
اسیر کوچه و بازار شد، آیا نمی آیی؟
به دشواری غم های علی از فتنة امّت
به شیعه زندگی دشوار شد، آیا نمی آیی؟
به قرآن چارده قرن است از آل ابوسفیان
به آل فاطمه آزار شد، آیا نمی آیی؟
شُریحانی دگر، فتوای قتل شیعه را دادند
قلم ها، چوبه های دار شد، آیا نمی آیی؟
شرار آه "میثم" از دل ابیات جانسوزش
به پا تا گنبد دوّار شد، آیا نمی آیی؟
|
|
|
ای یادگــار عتــرت و قـرآن بیا بیا |
قسم به سینۀ مجروح مادرت زهرا
تو بر ظهـور دعـای فـرج بخـوان مولا
تو بر ظهور دعای فرج بخوان که هنوز
شــرار دود ز بیــت علــی رود بــالا
تو بر ظهور دعای فرج بخوان که علی
بــود هنــوز عـذادار مـادرت زهرا
تو بر ظهور دعای فرج بخـوان که هنوز
علی است مثل تو مظلوم و بیکس و تنها
تو بر ظهور دعـای فرج بخـوان که کند
همیشه مــادر پهلـو شکسته بـر تو دعا
تو بر ظهور دعای فرج بخوان که حسن
بـه زیـر ضـرب لگـد دیـد مـادر خـود را
تو بر ظهور دعای فرج بخوان که حسین
فتــاد پشـت در خانــه، مـادرش از پـا
تو بر ظهور دعای فرج بخوان که هنوز
صدای نالۀ محسن رسد به عرش خدا
تو بر ظهور دعای فرج بخوان که به نی
بوَد هنـوز سـر پـاک سیدالشهدا
تو بر ظهور دعای فرج بخوان که بود
شـرارۀ دل «میثم» همیشه وقف شما
نفس ها ناله های زار شد، آیا نمی آیی؟
جگرها شعله های نار شد، آیا نمی آیی؟
پناه مؤمنین! از مؤمنین حالی نمی پرسی؟
امام شیعه! شیعه خوار شد، آیا نمی آیی؟
علی از چاه های کوفه هم گردیده تنها تر
هزاران غصّه با او یار شد، آیا نمی آیی؟
جهان گردیده پر از عمرو عاص و از معاویّه
علی بی مالک و عمّار شد، آیا نمی آیی؟
به جرم شیعه بودن، ای بسا بی پا و دست و سر
هزاران میثم تمّار شد، آیا نمی آیی؟
جهانّ کفر از بابی و از صهیون و وهّابی
فقط با شیعه در پیکار شد، آیا نمی آیی؟
چه سرها که یزیدی ها بریدند از حسینی ها
دوباره کربلا تکرار شد، آیا نمی آیی؟
به شیعه چارده قرن آنچه شد تا دامن محشر
میان آن در و دیوار شد، آیا نمی آیی؟
فزون از برگ های نخل ها و ریگ صحراها
ستم با حیدر کرّار شد، آیا نمی آیی؟
تو می دانی چرا در روز روشن بین آن کوچه
جهان در چشم زهرا تار شد، آیا نمی آیی؟
پس از قتل شه آزاد مردان، عمّه ات زینب
اسیر کوچه و بازار شد، آیا نمی آیی؟
به دشواری غم های علی از فتنة امّت
به شیعه زندگی دشوار شد، آیا نمی آیی؟
به قرآن چارده قرن است از آل ابوسفیان
به آل فاطمه آزار شد، آیا نمی آیی؟
شُریحانی دگر، فتوای قتل شیعه را دادند
قلم ها، چوبه های دار شد، آیا نمی آیی؟
شرار آه "میثم" از دل ابیات جانسوزش
به پا تا گنبد دوّار شد، آیا نمی آیی؟
غلامرضا سازگار - آتش مهر
بی تو غروب جمعه چه دلگیر می شود
سیلاب غم ز کوه سرازیر می شود
ماه فلک ستاره فشاند ز چشم خویش
خورشید پشت کوه، زمینگیر می شود
دل مرده گشته مدّعی معجز مسیح
روباه در نبودن تو، شیر می شود
بس پیر در فراق تو مُرد و بسی جوان
در انتظار آمدنت، پیر می شود
تا ما نمرده ایم، تو پا در رکاب کن
تعجیل کن عزیز دلم! دیر می شود
بی تو تسلّی دل ما، ای عزیز جان!
فریاد و اشک و سینه و زنجیر می شود
تنها به خواب، روی تو دیدیم، سیّدی!
این خواب کی به وصل تو تعبیر می شود؟
بازآ که با تو ناله تنهایی علی
از چاه کوفه سرزده، تکبیر می شود
بگشای رخ که در ورق مصحف رخت
آیات فتح فاطمه تفسیر می شود
وقتی تو ذوالفقار بگیری به دست خویش
فریاد ما به قلب عدو، تیر می شود
بر فرق دشمنان تو با نطق دوستان
اشعار "میثم" است که شمشیر می شود

دلم گرفته خدایا در انتظار فرج
دو دیده ام شده دریا در انتظار فرج
هنوز می رسد از کوچه های شهر حجاز
صدای گریه زهرا در انتظار فرج
هنوز در همه عالم میان دشمن و دوست
علی است بی کس و تنها در انتظار فرج
هنوز می رسد از چاه های کوفه به گوش
صدای ناله مولا در انتظار فرج
هنوز ناله کشد از جگر امام حسن
گشوده دست دعا را در انتظار فرج
هنوز پرچم سرخ حسین منتظر است
گشوده چشم به صحرا در انتظار فرج
هنوز می رسد آوای دلربای حسین
ز نوک نیزه اعدا در انتظار فرج
هنوز تشنه لبان اشکشان بود جاری
کنار کشته سقا در انتظار فرج
هنوز خون شهیدان کربلا جاری است
ز چشم زینب کبرا در انتظار فرج
هنوز ناله "میثم" رسد به گوش که هست
چو چشم فاطمه ، دنیا در انتظار فرج

این وبلاگ را با عشق به اهل بیت راه اندازی کردم که انشاالله دوستان خوششون بیاد . یا علی مدد